گلی از گلشن دانش

علمی- اعتقادی

گلی از گلشن دانش

علمی- اعتقادی

امکان رجعت از دیدگاه عقل‏

نخست باید دانست که مسأله رجعت به جهان مادى با مسأله حیات مجدد در روز رستاخیز کاملاً مشابهت دارد و رجعت و معاد دو پدیده همگون هستند، با این تفاوت که رجعت محدودتر بوده و قبل از قیامت به وقوع مى‏پیوندد؛ اما در قیامت همه انسانها برانگیخته شده زندگى ابدى خود را آغاز مى‏کنند. بنابراین کسانى که امکان حیات مجدد را در روز رستاخیز پذیرفته‏اند، باید رجعت را که زندگى دوباره در این جهان است ممکن بدانند؛ و از آنجا که روى سخن ما با مسلمانان است و مسلمانان اعتقاد به معاد را از اصول شریعت خود مى‏دانند، بناچار باید امکان رجعت را نیز بپذیرند.

معاد از نظر یکفرد مسلمان معاد جسمانى عنصرى است ،یعنى روح آدمى به همین بدن مادى عود مى‏کند. حال اگر چنین بازگشتى در آن مقطع زمانى مقرون به اشکال و مانع نباشد، طبعاً بازگشت آن به این جهان قبل از قیامت نیز مقرون به اشکال نخواهد بود؛ چرا که امر محال در هیچ زمانى انجام‏پذیر نیست .

براى آنکه کمى گسترده‏تر سخن بگوئیم، یادآور مى‏شویم که انسان تنها از چند عنصر مادى ترکیب نیافته، بلکه حقیقت وجود او را جوهرى مجرد به نام «روح» تشکیل مى‏دهد که حیات وى به وجود همین روح بستگى داشته و همان است که بعد از مرگ زنده مى‏ماند و در روز رستاخیز به بدن باز مى‏گردد. وجود روح مجرد و زنده بودن آن امرى است که مورد پذیرش همه فلاسفه الهى و پیروان شرایع آسمانى بوده از نظر دلائلى عقلى و دریافتهاى فطرى قابل قبول است و قرآن نیز در این زمینه با صراحت سخن مى‏گوید. براهین اثبات وجود روح بیش از آن است که در اینجا منعکس گردد، ولى براى خواننده عزیز فقط یک دلیل وجدانى را مطرح مى‏کنیم و آن اینکه:

هر فردى از افراد انسان، افعال و کارهاى خود را به خویش نسبت مى‏دهد و مى‏گوید: گفتم، شنیدم، دیدم و... حرف «میم» که در آخر این کلمات قرار گرفته همان واقعیت انسان است که در زبان فارسى از آن به «من» تعبیر مى‏کنند. آیا این «من» همان بدن انسان است و انسان واقعیتى جز بدن ندارد، و حقیقت زندگى جز آثار مادى بدن و واکنشهاى فیزیکى و شیمیائى مغز و سلسله اعصاب چیز دیگرى نیست؟

به عبارت دیگر: آیا روح و روان جز بدن انسانى و انعکاس ماده و خواص آن چیز دیگرى نیست؟ و با بطلان این خواص و از میان رفتن تأثیرات متقابل اجزاء بدن در یکدیگر، روح و روان انسان نیز باطل شده و حقیقتى از انسان جز یک مشت رگ، و پوست و استخوان باقى نمى‏ماند؟

طرفداران این نظر از اصول «ماترلیسم» الهام مى‏گیرند. در این مکتب انسان به ماشینى مى‏ماند که از ابزار و آلات مختلف ترکیب یافته و تأثیرات متقابل اجزاء ماده نیروى تفکر و درک در او پدید آورده و با پراکندگى اجزاء، آثار تفکر وحیات به کلى نابود مى‏شود.

در برابر این نظر، نظر دیگرى است که فلاسفه بزرگ جهان، بویژه حکماى اسلامى با دلائل روشن آن را ثابت کرده و به اصالت وجود جوهرى مستقل و اصیل که واقعیت انسان بدان بستگى دارد و از ماده و آثار ماده مجرد و پیراسته است، معتقد گردیده‏اند و بر وجود این جوهر که مبدأ حرکت و احساس در حیوان و تدبر و اندیشه در انسان است، با دلائل فلسفى استدلال نموده‏اند. در میان آن همه دلائل، دلیل روشنى دارند که چون جنبه همگانى دارد، ما آن را نقل مى‏کنیم:

هر انسانى ناخودآگاه اعضا بدن و حتى خود بدن را به واقعیت دیگرى به نام «من» نسبت مى‏دهد و مى‏گوید: دست من، پاى من، مغز من، قلب من و بدن من. یک چنین انتساب در حالت ناخودآگاه حاکى از آن است که هر فردى خود را به واقعیت دیگرى به نام «من» وابسته مى‏داند که در پشت پرده شخصیت ظاهرى و مادى او قرار گرفته است و همه کارها ،اعضاء و حتى بدن خود را به آن نسبت مى‏دهد».۱

خداوند هنگامى که چگونگى آفرینش انسان را بازگو مى‏کند، از دمیدن روح در وى یاد کرده به لحاظ ارج و عظمت این پدیده غیر مادى، آن را به خود نسبت مى‏دهد و مى‏فرماید:

«الذى احسن کل شى خلقه و بدأ خلق الانسان من طین ..۲.، ثم سوّیه و نفخ فیه من روحه و جعل لکم السمع والابصار والافئدة. ۳

آن کسى که هر چه را آفرید، نیکو قرار داده وآفرینش انسان را از خاک آغاز کرد...، سپس او را هماهنگ نمود و از روح خویش در وى دمید، و براى شما گوش و چشم و قلب قرار داد.

در هر صورت، وجود روح مجرد ازنظر همه مسلمانان، قطعى و انکارناپذیر است و نیازى به ذکر دلیل و برهان ندارد. بنابراین برهیچکس پوشیده نیست که آدمى با فرا رسیدن پیک اجل از میان نمى‏رود،بلکه تنها ارتباط بدن وى با روح قطع شده حیات مادى از کالبد او رخت بر مى‏بندد. روح هرگز نمى‏میرد و مرگ جز گسسته شدن پیوند روح از بدن چیز دیگرى نیست، و این گستگى تا روز رستاخیز ادامه دارد و در آن هنگام که خداى قادر قاهر همه آفریدگان را زنده مى‏کند، بار دیگر این روح به بدن بازگشته و جسم بیجان حیات دوباره مى‏یابد.

اینک مى‏گوئیم: با توجه به آنکه بین رجعت و معاد شباهت کامل وجود دارد و هر دو عبارت از بازگشت انسان به حیات مجدد و آفرینش نوین و به دیگر سخن پیوند مجدد روح با بدن مى‏باشند؛ امکان رجعت اثبات مى‏گردد، زیرا وقوع معاد امرى است مسلم و پذیرفته شده.۱- نقل از کتاب «اصالت روح ازنظر قرآن» /24-.25 طالبین تفصیل بیشتر به آن کتاب رجوع کنند.
۲- سجده: 7.
۳- سجده: 9.

پى نوشتها:

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد