گلی از گلشن دانش

علمی- اعتقادی

گلی از گلشن دانش

علمی- اعتقادی

تشکروقدردانی از استاد نعیم ابادی

با تقدیر و تشکر از استاد بزرگوار حاج آقای نعیم آبادی بخاطر تشویق کردن ما به ساختن وبلاگ علمی انشاءالله همیشه موفق باشند.

گزارشی اجمالی از کتاب نقدی بر افکار ابن تیمیه

بسم الله الرحمن الرحیم

گزارش اجمالی از کتاب "نقدی بر افکار ابن تیمیه"

شناسنامه کتاب:

نقدی بر افکار ابن تیمیه
نوشته : علی اصغر رضوانی‏
90 صفحه

شماره جلد : 1
سال نشر : 1386
ناشر : -
دوره زمانی : قرن پانزدهم هجری
سایز کتاب : رقعی

فهرست کتاب: 

مقدمه

شرح حال

برخى آراء و فتاواى ابن‏تیمیه

برخى آراء و فتاواى ابن‏تیمیه

تناقضات در کلام ابن‏تیمیه

روش‏هاى غلط ابن‏تیمیه

§1 روش او در جرح و تعدیل

§2 عملکرد او در مورد قرآن

§3 توسعه در عنوان شرک

§4 توسعه در عنوان بدعت

§4 توسعه در عنوان بدعت

§5 اصرار بر تجسیم

§6 ادعاى اجماعات وهمى

§7 تضعیف مغرضانه روایات

§8 انکار حقایق تاریخى

§9 نسبت دروغ به مخالفان

ابن‏تیمیه از دیدگاه اهل سنت

مؤلفین یا مناظره‏کنندگان در رد ابن‏تیمیه

دشمنى با اهل بیت علیهم السلام

§1 مخالفت با نزول آیه مباهله در شأن اهل بیت علیهم السلام

§شبهات او و پاسخهاى ما

§2 توجیه آیه تطهیر

§3 مخالفت با شأن نزول آیه انذار

§4 تضعیف دلالت آیه ولایت

§5 تضعیف حدیث غدیر

§6 تکذیب ذیل حدیث غدیر

§7 تکذیب حدیث«مواخاة»

§8 تضعیف حدیث«عمار»

§8 تضعیف حدیث«عمار»

§9 رد حدیث ولایت

§10 تکذیب حدیث رد الشمس

§11 جعلى دانستن حدیث«سد ابواب»

§11 جعلى دانستن حدیث«سد ابواب»

§12 تکذیب حدیث«مدینه علم»

§13 تضعیف حدیث«اقضاکم على»

§14 تضعیف حدیث قتال با ناکثین و...

§15 تکذیب حدیث«محبت حضرت على علیه السلام»

§16 تهمت ابن‏تیمیه به امام على علیه السلام

§17 ادعاى بغض صحابه نسبت به حضرت على علیه السلام

§18 ادعاى بیعت نکردن اکثر امت با على

§19 اعتراض به حزن حضرت زهرا علیها السلام

§20 اعتراض به شکوه حضرت زهرا علیها السلام

§20 اعتراض به شکوه حضرت زهرا علیها السلام

§21 اعتراض به قهر کردن حضرت زهرا علیها السلام با ابوبکر

§22 اعتراض به حضرت زهرا علیها السلام به جهت وصیت به‏دفن شبانه

§23 نفى اعلمیت امام حسن و امام حسین علیهما السلام

§24 ادعاى برترى شیخین بر امام حسن و امام حسین علیهما السلام

دفاع ابن‏تیمیه از مخالفان اهل بیت علیهم السلام 

§§1 ادعاى برترى عمر بر امام على علیه السلام

§بهره‏مندى عمر از حضرت على علیه السلام

§2 ادعاى مقدم بودن سه خلیفه بر امام على علیه السلام

§2 ادعاى مقدم بودن سه خلیفه بر امام على علیه السلام

§ادعاى مقدم بودن سه خلیفه بر امام على(ع)

§3 ادعاى عدم رضایت یزید به قتل امام حسین(ع)

§4 انکار انتقال سر مبارک امام حسین علیه السلام به شام

§4 انکار انتقال سر مبارک امام حسین علیه السلام به شام

§5 انکار به اسارت بردن حریم امام حسین علیه السلام

§6 انکار دستور یزید به قتل امام حسین علیه السلام

§6 انکار دستور یزید به قتل امام حسین علیه السلام

§7 انکار واقعه حره

§§8 انکار دستور یزید به خراب کردن کعبه

§نظر علماى اهل سنت درباره یزید

§9 تمجید از یزیدیه

§10 دفاع از خوارج و قاتلین حضرت على علیه السلام

§11 دفاع از ابن‏ملجم

§12 دفاع از بنى‏امیه

اعتراف به ناصبى بودن ابن‏تیمیه

اعتراف به ناصبى بودن ابن‏تیمیه

حکم بغض امیرمؤمنان على علیه السلام

صفات دشمنان حضرت على علیه السلام

  

***********

باتوجه به تبلیغات فراوانی از طرف فرقه وهابیت برای ضربه زدن به مبانی تشیع و ایجاد شبهه در بین جوانان ایرانی مرکز تحقیقات حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبری (زید عزه) اقدام به انتشار کتابهایی در زمینه رد شبهات و نقد نظریات و عقاید مخالفان نمود که یکی از ان کتابها "نقدی بر افکار ابن تیمیه " است . در این کتاب آقای رضوانی افکار ابن تیمیه را بصورت فشرده مورد نقد قرار داده است.

شرح حال:

احمد بن عبد الحلیم معروف به ابن تیمیه کسی که وهابیون انرا موسس فرقه و هابیت می دانند از علمای حنبلی است بخاطر اینکه عقایدش بر خلاف عقاید بعضی از فرقه های اسلامی بود مورد مخالفت شدید علما بود به عقیده محققین همین عقاید ابن تیمیه باعث ترویج اعتقادات وهابیت شده است

ابن تیمیه در سال 661 ه ق در شهر حّران متولد شد خانواده اش بیش از یک قرن پرچم دار مذهب حنبلی بودند .شش سال بعد از تولدش بخاطر حمله تاتارها به دمشق رفتند.

در دمشق پدرش مشغول به تدریس شد و ابن تیمیه در کلاس درس پدر حاضر میشدند و غیر از پدر از اساتید دیگری هم استفاده کرد تا این که اخرین استادش

"شرف الدین احمد بن نعمه مقدسی" به او اجازه فتوا دادند .

بعد از مرگ پدر بجای او بر کرسی تدریس نشست و از همان زمان به مخالفت با عقاید مسلمین پرداخت و عقاید منحرف خود را ترویج میداد که این کارش با مخالفت علما روبرو شد و بخاطر همین کارش چند بار زندانی و تبعید شد

بار اول در سال در قلعه الجبل مصر زندانی شدند بعد از دو سال ازاد شدند و دوباره در سال 707 ه ق زندانی شد بعد از یکسال ازاد شد در سال 709 ه ق تبعید شد هشت ماه بعد به قاهره برگشت و در سال 712 راهی شام شد و دوباره عقاید خود را مطرح کرد که به مدت پنج ماه در قلعه ای زندانی شدند تا سال 726 بعد از ان که دست از کارش بر نداشت دوباره در همان قلعه زندانی شد و از نوشتن هم منع گردید .

در سال 728 درهمان قلعه از دنیا رفت در حالی که پنج ماه بود از قلم و کاغذ محروم شده بود.

بعد از او شاگردش ابن قیم جوزیه که در قلعه با او زندانی بود دنباله کارش را گرفت و بعد هم توسط محمد عبد الوهاب افکار ابن تیمیه رواج پیدا کرد.

بعضی از نظریات و فتاوای ابن تیمیه:

  در این کتاب بعضی از فتواهای ابن تیمیه ذکر شده مثلا : احادیثی را که درمورد زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه و اله ) را دروغ دانسته و توسل به شخصی که از دنیا رفته را شرک میداند ....

تناقضات در کلام ابن تیمیه:

در این باب 5 مورد از تناقضاتی که در کلام ابن تیمیه وجود دارد به عنوان نمونه ذکر شده که ابن تیمیه از " صحیح بخاری ،تفسیر طبری، نظریات شهرستانی ،کتاب ترمذی و احادیث احمد بن حنبل در کتاب المسند در جایی که موافق با نظریات خودش هست استناد میکرده ودر جایی که مخالف با اراء و نظریات خودش بوده این کتابها را ضعیف معرفی میکرد.

روش های غلط ابن تیمیه :

1. روش او در جرح و تعدیل             2. عملکرد او در مورد قرآن

3. توسعه در عنوان شرک                4. توسعه در عنوان بدعت

5. اصرار بر تجسم                         6. ادعای اجماعات وهمی

7. تضعیف مغرضانه روایات              8. انکار حقایق تاریخی  

9. نسبت دروغ به مخالفان     

ابن تیمیه از دیدگاه اهل سنت :

دراین قسمت نظریات 4نفر از علمای اهل سنت ذکر شده از جمله: ابن جَهبَل ،ابوبکر حصینی،ابن حجر عسقلانی و یافعی .

به عنوان نمونه:

ابوبکر حصینی: در سخن این خبیث نظر کردم در قلب او مرض گمراهی است او به دنبال مشتبهات قران و سنت به جهت ایجاد فتنه است .

مولفین یا مناظره کنندگان در رد ابن تیمیه :

56 مورد از علمای اهل سنت که ابن تیمیه را رد کرده اند در این کتاب نام برده شده

به عنوان نمونه:

1. قاضی محمد بن ابراهیم بن جماعه ی شافعی

2. قاضی محمد بن ابوبکر مالکی

3. قاضی محمد بن حریری انصاری حنفی

4. ابن بطوطه

5. امام قاضی جلال الدین قزوینی ......

دشمنی با اهل بیت علیهم السلام :

24 مورد به عنوان نمونه همراه با شبهه و پاسخ ان در این کتاب ذکر شده

1و2.مخالفت با ایه مباهله و شأن نزول ایه انذار

3،4،5،6،7،8تکذیب احادیث غدیر ،مواخاة(عقد اخوت)،ولایت، ردّالشمس، محبت حضرت علی (علیه السلام)* و مدینة العلم  

9،10،11،12،13،تضعیف دلالت ایه ولایت ، حدیث غدیر ، حدیث عمار ،حدیث قتال با ناکثین..و حدیث برتری قضاوت حضرت علی (علیه السلام)

14،15،16،17.اعتراض به حزن حضرت زهرا (علیه السلام)،به قهر حضرت با ابوبکر، به شکوه ان حضرت و به جهت وصیت برای دفن شبانه

18،19.ادعای بغض صحابه نسبت به حضرت علی (علیه السلام)،و بیعت نکردن اکثر امت باامام علی (ع)

20،21.نفی اعلمیت امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) وادعای برتری شیخین به ان دو بزرگوار

22. توجیه ایه تطهیر

23.تهمت ابن تیمیه به امام علی علیه السلام

24.جعلی دانستن حدیث"سد ابواب"

دفاع ابن تیمیه از مخالفان اهل بیت علیه السلام:

1.ادعای برتری عمر بر امام علی علیه السلام

2. ادعای مقدم بودن سه خلیفه بر امام علی علیه السلام

3. ادعای عدم رضایت یزید به قتل امام حسین علیه السلام

4. انکار دستور یزید به قتل ان بزرگوار

5و6. انکار انتقال سر مبارک امام حسین علیه السلام به شام و به اسارت بردن حریم ان حضرت

7و8. انکار دستور یزید به خراب کردن کعبهو واقعه حرّ

9. تمجید از یزیدیه

10،11،12. دفاع از خوارج و ابن ملجم و بنی امیه

اعتراف به ناصبی بودن ابن تیمیه :

عده ای از علمای اهل سنت به ناصبی و معاند بودن ابن تیمیه نسبت به اهل بیت علیهم السلام اعتراف کرده اند اسامی افرادی که به این مورد اعتراف کردند .

1. ابن حجر عسقلانی   2. علامه زاهد کوثری   3. حسن بن علی سقاق

4. ابن حجر هیثمی       5. شیخ عبدالله غماری

حکم بغض امیر مومنان حضرت علی علیه السلام :

در این کتاب چهار روایت از پیامبر صلی الله علیه و اله از اهل سنت نقل شده که مردم را از بغض و دشمنی با علی علیع السلام منع کرده است.

صفات دشمنان حضرت علی علیه السلام :

در اخر کتاب هم سه صفت برای دشمنان مولاعلی علیه السلام ذکر شده :

1. خبث ولادت     2. نفاق     3. فسق

           

 

مریم شمبوئی رشته فقه و اصول گروه ب

توسل شرک است؟! قسمت دوم

بلکه در کتاب و سنت‏یک رشته وسایل معرفى شده که توسل به آنها استجابت دعا را به دنبال دارد که ذیلا برخى از آنها را یادآور مى‏شویم:

1 . توسل به اسما و صفات حسناى الهى که در کتاب و سنت وارد شده است، چنانکه مى‏فرماید: (ولله الاسماء الحسنى فادعوه بها) (اعراف / 180) اسماء حسنى مخصوص خداوند است، پس خداوند را به وسیله آنها بخوانید. در ادعیه اسلامى، توسل به اسما و صفات الهى فراوان وارد شده است.

2 . توسل به دعاى صالحان که برترین نوع آن توسل به ساحت پیامبران و اولیاى خاص خداوند است تا براى انسان از درگاه الهى دعا کنند.

قرآن مجید به کسانى که بر خویشتن ستم کرده‏اند (گنهکاران) فرمان مى‏دهد سراغ پیامبر روند و در آنجا هم خود طلب مغفرت کنند، و هم پیامبربراى آنان طلب آمرزش کند. و نوید مى‏بخشد که: در این موقع خدا را توبه پذیر و رحیم خواهند یافت، چنانکه مى‏فرماید:(ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤوک فاستغفرو الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما) (نساء / 64) در آیه دیگر، منافقان را نکوهش مى‏کند که چرا هرگاه به آنان گفته شود سراغ پیامبر بروند تا درباره آنان از خداوند طلب آمرزش کند، سرپیچى مى‏کنند؟! چنانکه مى‏فرماید: (و اذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لووا رؤوسهم و رایتهم یصدون هم مستکبرون) (منافقون / 5).

از برخى از آیات بر مى‏آید که در امتهاى پیشین نیز چنین سیره‏اى جریان داشته است. فى المثل، به صریح قرآن، فرزندان یعقوب علیه السلام از پدر خواستند بابت گناهانشان از خدا براى آنان طلب آمرزش کند و یعقوب نیز درخواست آنان را پذیرفت و وعده استغفار داد: (یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئین قال سوف استغفر لکم ربی انه هو الغفور الرحیم) (یوسف / 97 و 98).

ممکن است گفته شود: توسل به دعاى صالحان، در صورتى عین توحید (و یا لااقل مؤثر) است که کسى که به او توسل مى‏جوییم در قید حیات باشد،ولى اکنون که انبیا و اولیا از جهان رخت بربسته‏اند، چگونه توسل به آنان مى‏تواند مفید و عین توحید باشد؟

در پاسخ به این سؤال یا ایراد، دو نکته را بایستى یادآور شویم:

الف - حتى اگر فرض کنیم شرط توسل به نبى یا ولى حیات داشتن آنهاست، در این صورت توسل به انبیا و اولیاى الهى پس از مرگ آنان، تنها کارى غیر مفید خواهد بود، نه مایه شرک; و این نکته‏اى است که غالبا از آن غفلت‏شده، و تصور مى‏گردد که حیات و موت، مرز توحید و شرک است! در حالیکه بر فرض قبول چنین شرطى (حیات انبیا و اولیا در هنگام توسل دیگران به آنان)، زنده بودن شخص نبى و ولى، ملاک مفید و غیر مفید بودن توسل خواهد بود، نه مرز توحیدى بودن و شرک آمیز بودن عمل!

ب - مؤثر و مفید بودن توسل دو شرط بیشتر ندارد:

1 . فردى که به وى توسل مى جویند، داراى علم وشعود و قدرت باشد;

2 - میان توسل جویندگان و او ارتباط برقرار باشد و در توسل به انبیا و اولیایى که از جهان در گذشته‏اند، هر دو شرط فوق (درک و شعور و وجود ارتباط میان ما و آنان به دلایل روشن عقلى و نقلى، تحقق دارد.

وجود حیات برزخى یکى از مسایل مسلم قرآنى و حدیثى است که دلایل آن را در اصل 105 و 106 یادآور شدیم. در جایى که به تصریح قرآن، شهداى راه حق حیات و زندگى دارند، مسلما پیابران و اولیاى خاص الهى که بسیارى از ایشان خودنیز شهید شده‏اند از حیات برتر و بالاترى برخوردارند.

بر وجود ارتباط میان ما و اولیاى الهى دلایل بسیارى در دست است که برخى را ذیلا یاد آور مى‏شویم:

1 - همه مسلمانان در پایان نماز شخص پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و اله و سلم را خطاب قرار داده و مى‏گویند: السلام علیک ایها النبى و رحمة الله و برکاته; آیا آنان براستى کار «لغوى‏» انجام مى‏دهند و پیامبر این همه سلام را نمى‏شنود و پاسخى نمى‏دهد؟!

2 . پیامبر گرامى در جنگ بدر دستور داد اجساد مشرکانرا در چاهى ریختند. سپس خود با همه آنان سخن گفت. یکى از یاران رسول خدا عرض کرد: آیا با مردگان سخن مى‏گویید؟ پیامبر صلى الله علیه و اله و سلم فرمود: شماها از آنان شنواتر نیستید.

3 . رسول گرامى صلى الله علیه و اله و سلم کرارا به قبرستان بقیع مى‏رفت و به ارواح خفتگان در قبرستان چنین خطاب مى‏کرد: السلام على اهل الدیار من المؤمنین و المؤمنات. و بر اساس روایتى دیگر مى‏فرمود: السلام علیکم دار قوم مؤمنین‏».

4 . بخارى در صحیح خود آورده است: روزى که پیامبر اکرم صلى الله علیه و اله و سلم در گذشت، ابوبکر وارد خانه عایشه شد. سپس به سوى جنازه پیامبر رفته، جامه از صورت پیامبر بر گرفت و او را بوسید و گریست و گفت: بابی انت‏یا نبی الله لا یجمع الله علیک مؤتتین، اما الموتة التی کتبت علیک فقد متها».

پدرم فداى تو باد اى پیامبر خدا، خدا دو مرگ بر تو ننوشته است. مرگى که بر تو نوشته شده بود، تحقق یافت.

چنانچه رسول گرامى حیات برزخى نداشته و هیچگونه ارتباطى میان ما و او وجود ندارد، چگونه ابوبکر به او خطاب کرده و گفت:یا نبی الله.

5 . امیر مؤمنان على علیه السلام آنگاه که پیامبر را غسل مى داد به او چنین گفت: بابى انت و امی یا رسول الله لقد انقطع بموتک ما لم ینقطع بموت غیرک من النبوة و الانباء و اخبار السماء... بابی انت و امی اذکرنا عند ربک و اجعلنا من بالک‏» پدر و مادرم فداى تو باد اى رسول خدا، با مرگ تو چیزى منقطع گردید، که با مرگ دیگران منقطع نگردیده بود; با مرگ تو رشته نبوت و وحى گسسته شد... پدر و مادرم فداى تو باد، ما را نزد خدایت به یادآور، ما را به خاطر داشته باش.

استادجعفرسبحانی 

توسل شرک است؟! قسمت اول

زندگى بشر بر اساس بهره‏گیرى از وسائل و اسباب طبیعى استوار است که هر یک آثار ویژه خود را دارند. همه ما هنگام تشنگى آب مى‏نوشیم، و هنگام گرسنگى غذا مى‏خوریم چه، رفع نیاز توسط وسائل طبیعى، به شرط آنکه براى آنها «استقلال در تاثیر» قائل نشویم، عین توحید است. قرآن یادآور مى‏شود که: ذوالقرنین در ساختن سد از مردم درخواست کمک کرد: (فاعینونی بقوة جعل و بینهم ردما) (کهف / 95): با قدرت خویش مرا یارى کنید تا میان شما و آنان (یاجوج و ماجوج) سدى بر پا سازم.

کسانى که شرک را به معنى «تعلق و توسل به غیر خدا» تفسیر مى‏کنند، حرفشان تنها در صورتى صحیح است که ما براى ابزار و وسائط موجود، «اصالت و استقلال‏» قائل شویم، و گرنه چنانچه آنها را وسایلى بدانیم که، به مشیت و اذن الهى، ما را به نتیجه مى رسانند از مسیر توحید خارج نشده‏ایم، و اصولا زندگى بشر از روز نخست بر این اساس، یعنى استفاده از وسائل و وسائط موجود، استوار بوده و پیشرفت علم و صنعت نیز در همین راستا صورت گرفته و مى‏گیرد.

ظاهرا توسل به اسباب طبیعى مورد بحث نیست‏سخن درباره اسباب غیر طبیعى است که بشر جز از طریق وحى راهى به شناخت آنها ندارد. هر گاه در کتاب و سنت چیزى به عنوان وسیله معرفى شده باشد، تمسک به آن همان حکمى را دارد که در توسل به امور طبیعى جارى است. بنابراین، ما زمانى مى‏توانیم با انگیزه دینى به اسباب غیر طبیعى تمسک جوییم، که دو مطلب ملحوظ نظر قرار گیرد:

1 . از طریق کتاب و سنت، وسیله بودن آن چیز براى نیل به مقاصد دنیوى یا اخروى ثابت‏شود;

2 - براى اسباب و وسائل، هیچ گونه اصالت و استقلالى قائل نشده و تاثیر آنها را منوط به اذن و مشیت الهى بدانیم.

قرآن کریم، ما را به بهره گرفتن از وسائل معنوى دعوت کرده مى‏فرماید: (یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیلة و جاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون) (مائده / 35): اى افراد با ایمان خود را از خشم و سخط الهى واپایید، و براى تقرب به او وسیله‏اى جستجو کنید، و در راه وى جهاد کنید، باشد که رستگار شوید.

باید توجه نمود که وسیله به معناى تقرب نیست، بلکه چیزى است که مایه تقرب به خدا مى‏گردد و یکى از طرق آن، جهاد در راه خداست که در آیه ذکر شده‏است و در عین حال مى‏تواند، چیزهاى دیگرى نیز وسیله تقرب باشد.

در اصل گذشته ثابت‏شد که توسل به اسباب طبیعى و غیر طبیعى (به شرط اینکه، رنگ استقلال در تاثیر به خود نگیرند) عین توحید است. شکى نیست که انجام واجبات و مستحبات، همچون نماز و روزه و زکات و جهاد و غیره در راه خدا، همگى وسایل معنوى‏یى هستند که انسان را به سر منزل مقصود، که همان تقرب به خداوند است مى‏رسانند. انسان در پرتو این اعمال، حقیقت بندگى را مى‏یابد و در نتیجه به خدا نزدیک مى‏شود. ولى باید توجه نمود که وسایل غیر طبیعى، منحصر به انجام امور عبادى نیست.

بازهم رجعت

«رجعت» جزو اعتقادات معروف شیعه است و معنای مختصرش چنین است:
بعد از ظهور
حضرت امام مهدی ارواحنا له الفداء و در آستانه رستاخیز، گروهی از «مومنان خالص» و «کفار بسیار شرور» به این جهان باز می‌گردند. گروه اول به کمال الهی می‌رسند و گروه دوّم کیفرهای شدیدی می‌بینند.

مرحوم «سید مرتضی» که از بزرگان شیعه است چنین می‌گوید:
«خداوند متعال بعد از ظهور حضرت مهدی، گروهی از کسانی را که قبلاً از دنیا رفته‌اند به این جهان باز می‌گرداند تا در ثواب و افتخار یاری او و مشاهده حکومت حق بر سراسر جهان شرکت جویند و نیز گروهی از دشمنان سرسخت را باز می‌گرداند تا مهدی از آنها انتقام گیرد.»

اصل رجعت از ضروریات مذهب تشیع محسوب می‌شود ولی ویژگی‌های آن و مسائل جنبی آن مورد اختلاف علمای شیعه است.

در برخی از روایات از رجعت 
امیرالمومنین و امام حسین(علیه السلام) یاد شده است؛ در برخی از دیگر روایات نیز از بازگشت رسول اکرم و انبیای گذشته سخن به میان آمده است. غیر از انبیاء و ائمه برخی از افراد صالح دیگر نیز رجعت خواهند داشت.